Web Analytics Made Easy - Statcounter

«محمدرضا خباز» گفت: در چند دوره گذشته با مدیریت و محوریت رییس دولت اصلاحات نهادی تحت عنوان شورای عالی سیاست‌گذاری جبهه اصلاح‌طلبان تشکیل شد که به‌رغم موفقیت این نهاد در سه دوره پیاپی، در انتخابات دوم اسفند مجلس یازدهم به دلیل رد صلاحیت نامزدهای اصلاح‌طلب فقط ۸ حزب حضور داشتند.

عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی افزود: به همین دلیل جریان اصلاحات  به این نتیجه رسید که شورای‌عالی فعالیت خود را متوقف کند و خود را هزینه نکند و همین ۸ حزب به نحوی که صلاح می‌دانند در انتخابات مجلس لیست بدهند و بعد هم که به دلیل مشارکت حداقلی، با استعفای رییس و نایب رییس این شورا،  فعالیت خود را متوقف کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خباز یادآور شد: بعد از آن اتفاق طبیعی بود اجماع دیگری شکل بگیرد. زیرا رسیدن به اجماع یک اضطرار و امری اجتناب‌ناپذیر است. همه اصلاح‌طلبان بر حضور رییس دولت اصلاحات متفق‌القولند ولی در عین حال او بنا به روحیات دموکراتیکی که دارد، تصمیم گرفت که مجددا مجموعه اجماع ساز با همفکری اشخاص حقیقی و حقوقی ایجاد کند.

وی درباره توافق اصلاح طلبان برای  تشکیل نهاد اجماع ساز، گفت: ما جز این کار چاره‌ای نداشتیم، ممکن است در مقام عمل با مشکلات، ایرادات و اشکالاتی مواجه شویم ولی اجماع تنها گزینه اصلاح طلبان در این مقطع است. البته باید اضافه کنم تاکنون مخالفتی از سوی احزاب و اشخاص اصلاح طلب با این مجموعه ندیدم.

این فعال اصلاح‌طلب ادامه داد: این نهاد جدید است و هم اینکه از همه احزاب اصلاح‌طلب یک نفر عضو هستند و مهمتر از همه ۱۵ شخصیت برجسته و از نخبگان سیاسی با روش خاصی به عنوان افراد حقیقی این نهاد انتخاب شدند.  احساس می‌کنم نهاد اجماع ساز از حمایت نسبی و بالای ۶۰ درصد اصلاح‌طلبان برخوردار است.

نمی‌شود شخص هم بازیکن و هم داور باشد

خباز درباره دلیل حضور نیافتن افرادی مانند محمدرضا عارف، مسعود پزشکیان و محسن هاشمی در نهاد اجماع ساز اصلاح‌طلبان اظهار کرد: شاید به دلیل احتمال نامزد شدن آنها در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ دعوت نشده‌اند. نمی‌شود شخص هم بازیکن و هم داور باشد.  کسانی که احتمال نامزد شدن آنها وجود دارد، طبیعتا خودشان در نهاد مذکور حاضر نمی‌شوند چون در نهاد باید داوری کرد. این افراد اعلام کردند که ما کنار می‌رویم چون اعضای نهاد اجماع ساز باید بی‌طرف باشند و قصد نامزدی در انتخابات را نداشته باشند

دعوت شدن افراد حقیقی، مغایرتی با حضور حزب متبوع آن فرد ندارد

خباز درباره بالا رفتن وزن احزابی چون اتحاد ملت ایران اسلامی، اعتماد ملی و کارگزاران سازندگی با انتخاب شخصیت‌های حقیقی که سابقه حضور در این تشکلها را دارند، گفت: عضو این نهاد نیستم و اطلاعی از سازوکار انتخاب افراد ندارم.  اگر حضور اعضای شاخص احزاب تحت عنوان عضو حقیقی ممنوع کرده باشند، نباید دعوت می‌شدند.

این نماینده پیشین مجلس ادامه داد: به نظر می‌رسد این کار ممنوع نیست و بر اساس توانمندی احزاب، افراد برجسته‌ای از آنها را به عنوان عضو حقیقی دعوت می‌کنند. دعوت شدن افراد حقیقی احزاب مغایرتی با حضور حزب متبوع آن فرد ندارد، مگر اینکه این روند را ممنوع کرده باشند که نکردند.

ایراد گرفتن و انتقاد کردن کار سختی نیست

خباز خاطرنشان کرد: ایراد گرفتن و انتقاد کردن کار سختی نیست، بلکه پیشنهاد و آلترناتیو دادن کار سختی است. اعتراض کردن حق همه است ولی حرف ما این است که در کنار انتقاد و اعتراض پیشنهاد قابل اجرا هم بدهید تا اکثریت آن را بپذیرند.

این فعال اصلاح‌طلب عنوان کرد: بر خلاف اصولگرایان که مرجعی واحد و قوی ندارند، اصلاح‌طلبان فرد و شخصیت بارز و برجسته‌ای چون رییس دولت اصلاحات را دارند. او می‌تواند هر منتقد اصلاح‌طلبی را قانع کند که مصلحت جمع را به فردیت خودش ترجیح دهد و مسیر اتحاد را انتخاب کند.

وی اضافه کرد: اگر به خاطر داشته باشید سال ۹۲، تنها نامزد اصلاح‌طلب مارک‌دار میان ۶ نامزد ریاست جمهوری، محمدرضا عارف بود، زمانی که مجموعه اصلاح‌طلبان به این نتیجه رسیدند که آرا در حال تقسیم بین روحانی و عارف است. عارف با وجودی که رای بالایی داشت به احترام رییس دولت اصلاحات کناره‌گیری کرد و شرایط را برای انتخاب روحانی فراهم کرد، این نشان از نفوذ کلام خاتمی در میان اصلاح‌طلبان دارد.

به وقتش متحد می‌شویم

خباز گفت: اگر اصلاح‌طلبان حواسشان به رقیب باشد و احساس کنند باید ید واحده باشند، به اجماع می‌رسند. رییس دولت اصلاحات هم زمانی به میدان می‌آید که میوه رسیده و زمان چیدنش باشد، پیشاپیش سخن نمی‌گوید که ایجاد حساسیت نشود. منتظر می‌ماند که همه اصلاح‌طلبان اظهارنظرهای خود را کرده باشند. در نهایت برای اتحاد و همدلی دوستان به میدان می‌آید. در گذشته همیشه اتحاد به وجود آمده و این دوره هم به وقتش متحد می‌شویم.

برای ریاست نهاد اجماع ساز مشکلی وجود ندارد

خباز درباره احتمال ریاست بهزاد نبوی بر نهاد اجماع ساز اصلاح‌طلبان اظهار کرد: ریاست بهزاد نبوی یا هر کس دیگری بستگی به رای مجموعه اجماع ساز دارد. حدود ۴۶ عضو میان خودشان یک نفر را انتخاب خواهند کرد. هرکس نصف به علاوه یک رای را به دست آورد رییس نهاد اجماع ساز اصلاح‌طلبان خواهد شد. در کار جمعی نباید بر نظر خود اصرار داشته باشیم. اگر کسی به رای اکثریت تمکین نکند به دموکراسی و خرد جمعی عقیده ندارد. در مورد ریاست نهاد اجماع ساز اصلاح‌طلبان جای نگرانی نیست، نبوی یا هر شخص دیگری که رای لازم را اخذ کند، رییس نهاد می‌شود.

استاندار پیشین خراسان شمالی در این باره که چقدر امیدوارید گزینه اصلی اصلاح‌طلب برای انتخابات ۱۴۰۰ از سوی نهادهای نظارتی تایید شود، بیان کرد: معنی ندارد بدون دلیل کسی رد صلاحیت شود نگرانی از این جهت ندارم، چون رد کردن دلیل می‌خواهد، تایید صلاحیت نیاز به ادله ندارد. وقتی شخصی رجل سیاسی و مذهبی باشد و  مدیر و مدبر بودن او احراز شود و لکه‌ای بر دامانش نباشد، طبیعتا مورد تایید صلاحیت قرار می‌گیرد. مگر اینکه مانند انتخابات گذشته سیاست بر این قرار بگیرد که انتخابات حداقلی برگزار شود.

وی ادامه داد: اگر اجازه ندهند اصلاح‌طلبان هم در ریاست جمهوری و هم در شوراهای شهر و روستا نامزدهای حداکثری خود را داشته باشند، مانند اسفند ۹۸، کسی را معرفی نمی‌کنند و لیستی برای شوراها ارائه نمی‌دهند. وقتی شرایط طوری باشد که گزینه استخوان‌داری برای اداره کشور از سوی اصلاح‌طلبان در میدان رقابت حضور نداشته باشد، رغبتی برای رفتن پای صندوق باقی نمی‌ماند، لذا همه چیز به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران بستگی دارد.

عبدالله نوری، موسوی لاری و معین تابلوی اصلاح‌طلبان هستند

خباز درباره قول همکاری و همراهی عبدالله نوری، عبدالواحد موسوی لاری و مصطفی معین با نهاد اجماع ساز اصلاح‌طلبان، گفت: این افراد از اصلاح‌طلبان واقعی و محوری هستند که قطعا به اجماع اصلاح‌طلبان کمک می‌کنند. کسانی که در جریان اصلاحات زندگی کرده و مسوولیت‌هایی داشته اند و جامعه و کشور از وجودشان استفاده کرده، برای خود مسوولیت قائل هستند و هرگز دوستان خود را  تنها نخواهند گذاشت، آمدن آنها تعجب ندارد، اگر نیایند باید تعجب کرد.

برخی از بزرگان اصلاحات مانند پدر داماد هستند و نیازی به دعوت ندارند

نماینده پیشین مجلس در مورد غیبت آیت‌الله سید محمد موسوی خویینی‌ها در نهاد اجماع ساز، اظهار کرد: خویینی‌ها از ابتدا با همین رویه عمل می‌کرد. خیلی از ما با روحیات و روش و منش شخصیت‌های درجه یک اصلاح‌طلب آشنا نیستیم، این غیبت به معنی مخالفت نیست. خویینی‌ها چند وقت پیش در نامه ای از مردم خواست که در انتخابات حضور پر رنگ و حداکثری داشته باشند.

عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی افزود: موسوی خویینی ها حتما همراه نهاد اجماع ساز  و از بزرگانی است که مردم او را به عنوان اصلاح‌طلب واقعی می‌شناسند. بعضی از چهره‌های اصلاح طلب نیاز به دعوت ندارند و مانند پدر داماد یا عروس می‌مانند که خود صاحب مجلس هستند.

طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری  به انتخابات ۱۴۰۰ نمی‌رسد

خباز درباره نرخ کم مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم، افزود: واقعا نباید مردم را نکوهش کرد که چرا پای صندوق حضور نیافتند، بلکه باید از کسانی که زمینه کاهش مشارکت را فراهم کردند سوال کرد.

این اصلاح‌طلب درباره رفتارنمایندگان مجلس یازدهم، اظهار کرد: مردم از رفتارهای غیر معمول و نامتعارف نمایندگان مجلس شورای اسلامی ناراحت هستند. خیلی‌ از مردم حالا می‌گویند کاش شرکت می کردیم و اجازه نمی‌دادیم چنین مجلسی شکل بگیرد، چون واقعا دود آن به چشم مردم می‌رود. اصلاح‌طلبان هم از شکل گیری مجلس یازدهم با کیفیت موجود ناراحتند و ریشه آن را در تن دادن به انتخابات حداقلی می‌دانند. اگر بهترین و شایسته‌ترین برای هر سمتی می‌خواهیم باید اجازه حضور شایستگان را فراهم کنیم.

خباز درباره احتمال رسیدن طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس به انتخابات ریاست جمهوری، گفت: قانون پس از تصویب در مجلس به شورای نگهبان می‌رود، اگر ایرادی به آن وارد باشد به مجلس عودت داده می‌شود و اگر موارد موردنظر شورای نگهبان اعمال نشود به مجمع تشخیص می‌رود. در این رفت و برگشت زمان زیادی تلف می‌شود، روندی که فعلا در مورد طرح مورد بحث صدق می‌کند.

عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی  ادامه داد: قانون باید یک ماه قبل ثبت نام افراد ابلاغ شود که نامزدها با توجه به قانون و تطبیق آن با شرایط خود وارد پروسه ثبت نام شوند.  بنابراین طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری اگر قانون هم شود به انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ نمی‌رسد.

کد خبر 1483341

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: اصلاح طلبان شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان حزب اعتماد ملی محمد رضا خباز نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان انتخابات ریاست جمهوری رییس دولت اصلاحات اصلاح طلبان مجلس یازدهم خباز درباره اعتماد ملی خویینی ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۹۱۲۱۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته

می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در یادداشتی در مشق نو نوشت:

این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیب‌شناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئله‌ها، بحران‌ها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آن‌ها به ابزارهایی متوسل می‌شویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک می‌کنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز می‌توان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئله‌ها، بحران‌ها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبهه‌ها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟

کمی به عقب برمی‌گردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا به‌نام چپ [خط امام] و سپس اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راه‌حل تبدیل شود. به‌عنوان نمونه در زمانی‌که گروه‌های سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامی‌گری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحه‌زدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد. یا، در دوره‌ای که نظام اطلاعاتی کشور به‌شکل پراکنده اداره می‌شد و هر گروه به‌صلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و به‌عنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.

مضاف بر این‌ها می‌بایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائت‌های تئوکراتیک و جزم‌اندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر این‌ها می‌توان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحران‌هایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگ‌طلبی و تنش‌زایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات به‌رغم پرونده‌ مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بن‌بست‌شکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستی‌هایی بوده است، که فهرست‌کردن و نقد قاعده‌مند آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

‌اینک اما به‌نظر می‌رسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.

درباره نظام ادراکی اصلاح‌طلبان. طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یک‌سو و کاستی‌های بسیار در تئوریک و پراتیک سیاست‌ورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست می‌پندارد، ضمن آن‌که خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش می‌کند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمان‌زدایی کند.

در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاش‌هایی رهزن و تعمیم‌های انحرافی را مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژه‌های اصلاحی می‌شوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزه‌های ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز این‌ها قبح‌زدایی کند و به‌شکل قرارگاهی بر این حوزه‌ها متمرکز شود و آن‌ها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامه‌های سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری به‌نسبت روشن از این وضعیت به نمایش می‌گذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوشش‌ها و کوشش‌های تئوریک معتبر فاصله‌ای قابل توجه دارد. به این‌ها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبان‌های خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بی‌نیاز از ایستگاه‌های مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک‌ فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریت‌ستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه می‌بینیم عمده تلاش‌ جریان رقیب اصلاح‌طلبان بر فتح بوروکراسی و ویژه‌خواری، آن هم به مبتذل‌ترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمی‌توان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهم‌تر محافظه‌کاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیض‌های جنسی، قومی و… را در پی داشته است. مع‌الوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو به‌حساب نخواهد آمد.

با این اوصاف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل. برای توضیح این سرفصل نخست می‌بایست تفکیکی میان سیاست پایین‌دستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک به‌نظر می‌رسد کفه سیاست بالادستی به‌ سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورای‌های قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پایین‌دستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پایین‌دستی به‌حدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچ‌گونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دست‌کم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرف‌کننده، آمار گران‌فروشی و گران‌فروشان را گزارش می‌کردند!

این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاح‌طلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودی‌ها (inputs) با واقعیت همخوان‌اند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت‌ کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثال‌هایی را ذکر می‌کنم که به‌ نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان شده‌اند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان می‌داد. برای نمونه می‌توان به مجموعه بیانیه‌های تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آن‌که در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفت‌وگو و نقد در عرصه عمومی را به‌دنبال داشتند. حال آن‌که امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:

الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،

ب. مسئله خصوصی‌سازی،

پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،

ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آن‌ها و فقدان توان چانه‌زنی مؤثر این قشر،

ث. مسائل نظام درمان و تعرفه‌ها،

ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،

چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرک‌های عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…

کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راه‌حل صورت نمی‌پذیرد یا اگر هم تلاشی صورت می‌گیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمی‌کند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به این‌ها اضافه کنیم مواردی که به سیاست‌های کلی نظام راجع است و اساساً باب گفت‌وگو درباره‌شان بسته است؛ خواه به‌علت محافظه‌کاری، خواه به‌دلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه به‌سبب انذارها و محدودیت‌ها.

این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را به‌دنبال دارد. نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد. دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد.

سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئله‌یابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگ‌اندازی‌ها در پروسه‌های اصلاحی، و برگشت‌پذیری آن‌ها به مؤلفه‌هایی چون «لحن»، «ادبیات تحریک‌آمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آن‌که می‌توان فهرستی از لحن‌های آرام، و ادبیات غیرتحریک‌آمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم‌» است. چنانکه اختلال در نظام مسئله‌یابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون می‌شود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علت‌العلل مسائل معرفی می‌شود. حال آن‌که اساساً منطق اصلاحات، نه خصم‌پرور است و نه حذف‌محور.‌

در بخش‌های بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.

دیگر خبرها

  • هدف رادیکال‌ها از تبلیغ سبک زندگی غیررسمی چیست؟ / ادعای یک روزنامه اصلاح‌طلب درباره یک لیست انتخاباتی!
  • مزیت اصلاح‌طلبان رو به اضمحلال؛ بالشتک ضربه‌گیر بین جامعه و حکومت از میان رفته
  • ادعای بدون سند حجاریان درباره روحانی/ سخنی که خاندوزی باید تکذیب کند
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست
  • اعتراف کیهان: فقط ۱۶۵ نامزد اعتدالی و اصلاح طلب برای مجلس دوازدهم تایید صلاحیت شدند
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
  • اعتراف کیهان: فقط ۱۶۵ نامزد اعتدالی و اصلاح طلب برای انتخابات مجلس دوازدهم تایید صلاحیت شده بودند
  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • ادعای‌های متعارض اصلاح‌طلبان در خصوص انتخاب هیئت رئیسه مجلس/ از نگاه چپ‌ها قالیباف با پایداری ائتلاف می‌کند یا با اعتدالی‌ها؟